اشرف منتظری، دختر آیتالله منتظری در مصاحبه با مردمک:
- پس از سخنرانی سیزده رجب و حمله لباس شخصیها و
بسیجینماها به بیت ایشان و تلاش برای خارج كردن پدرم از اطاق محل كارشان و بردنشان به جای نامعلومی، ایشان در آرامش كامل روحی بود و در مقابل تهدید مسئولان سپاه كه میگفتند باید از این جا خارج شوید میگفت من از پشت میز مطالعه تكان نمیخورم. سران سپاه با بیسیم به مقام بالاتر گزارش كردند و پس از ردوبدل كردن كلماتی مایوسانه از اطاق مطالعه ایشان خارج شدند. - همان روزها، از یکی از پاسداران قمی که عضو تیم حفاظت بیت بود شنیدم که میگفت آقای منتظری با امام زمان ارتباط دارد. گفتم چه طور؟ گفت آن روز که به بیت و اطاق ایشان حمله کردند، برنامه آنان این بود که آقا را بیاورند توی کوچه بین مهاجمین تا آنها او را از بین ببرند. نا تصمیم گرفتیم اگر آقا را بیرون آوردند به مهاجمین و سران آنها حمله کنیم و لذا اسلحههای خود را برای این کار آماده کرده بودیم و معلوم نبود چه خواهد شد و به یقین حمام خون راه میافتاد.
- وضعیت روحی پدرم بعد از انتخابات ریاست جمهوری و حوادثی كه رخ داد بسیار نگرانكننده بود. ایشان لحظهای از فكر زندانیان سیاسی كه به خاطر انتقاد به تقلب در انتخابات، محاكمه و محكوم میشدند بیرون نمیرفت.
- دو مبنای اصلی انقلاب كه نظام مبتنی بر آن به نام جمهوری اسلامی مقرر شد، جمهوریت و اسلامیت بود، پدرم در یكی از پیامهای بعد از انتخابات صریحاً گفت با اوضاع فعلی نه از جمهوریت و نه از اسلامیت نظام چیزی باقی مانده است.
- پیشبینی میشد كه تشییع جنازه ایشان بیش از اندازه باشكوه باشد ولی متاسفانه حاكمیت محدودیتهای نامریی اعمال کرد مثل این كه در اصفهان شایع كردند كه جنازه ایشان را به نجف آباد میآورند تا عده زیادی از آمدن به قم منصرف شوند یا این كه در ورودیهای شهر قم بسیاری از اتوبوسهایی را كه مردم برای شركت در تشییع جنازه با آنها آمده بودند چندین ساعت متوقف کردند تا به مراسم تشییع جنازه نرسند. ماموران امنیتی حدود یك ساعت زودتر از وقت اعلام شده ترتیبی دادند تا تشییع جنازه شروع شود و علاوه بر این، مسیر تشییع را از خیابان بزرگی كه دفتر رهبری در آن خیابان بود تغییر دادند تا مسیر آن كوتاه شود و زودتر به حرم حضرت معصومه برسد.
- كسی از اعضای بیت دستگیر نشد ولی عده ای از دوستان و آشنایان و فعالان سیاسی و عدهای از جوانان كه ما آنها را نمیشناختیم، دستگیر شدند و متاسفانه یکی از افراد بازداشت شده در اثر تصادف به سختی مجروح شد و پس از چند روز، در اثر خونریزی فوت کرد. آنهایی كه دستگیر شدند، در حین دستگیری و بعد از بازداشت مورد اذیت و شكنجه قرار گرفتند.
- ماموران امنیتی نگذاشتند هیچ مراسمی برای پدرم برگزار شود. همان شب دفن كه اعلام شده بود در مسجد اعظم جلسه ختمی بر قرار است، نیروهای لباس شخصی در حالی كه عكس رهبر را در دست داشتند آمدند و شبستان مسجد اعظم را اشغال کردند و تا آخر با دادن شعارهای اهانتآمیز مانع برگزاری جلسه ختم شدند. همزمان عدهای از آنها به در دفتر و نیز منزل برادرم سعید، حمله كردند و شیشههای آن جا را شكستند و تا آخر شب مانع رفت و آمد مردم شدند و هركس اصرار میكرد مورد ضرب و شتم قرار میگرفت.
- فكر می كردند، با فوت ایشان، مردم هم راه و رسم ایشان را فراموش میكنند، ولی واقعیت را طور دیگری دیدند و لذا راهی جز حمله و تخریب و غارت پولهای مربوط به شهریه طلاب نداشتند.